گرای خمپاره انداز

در روزهای اول جنگ به یک بسیجی دستور دادم خمپاره شلیک کند و او شلیک کرد. از پشت بی سیم گفتم: به فاصله صد متر از چپ شلیک کن. دیدم شلیک نکرد. پرسیدم: چرا شلیک نمیکنی؟ با بی سیم گفت: الان میرسم و میزنم.
دوباره دستور دادم که صد متر اضافه کن و بزن. از پشت بی سیم گفت: بیشتر از پنجاه متر نمیشود. با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت: چونکه به درّه رسیدم. بیشتر از پنجاه متر نمیتونم جلو برم.
وقتی خودم رو بهش رسوندم دیدم به جای تنظیم خمپاره انداز با هر دستور من جای آن را تغییر میداد.